هر زمانکه قصد دیدار دل بشکسته کردم
رشتۀ صبر و تحمٌل را دگر بگسسته کردم
ساغر همت زدست ساقی غیرت گرفتم
چشم یاری از ریاکاران عالم بسته کردم
شب به روزم وصل گردید و به شب ایام هجران
من تلاش و سعی خود هرگز زپا ننشسته کردم
باغ اعمالم دگر نگذارم از غفلت بخشکد
در کویر زندگی گل کاشتم دل هسته کردم
گر صف مژگانم آلوده به اشک دیده بینی
گاه گاهی درد دل با یار خود آهسته کردم
نام او نقش نگینم گر بود لطفی ندارد
نقش نامش در دل بشکسته ام برجسته کردم
از هجوم سیل طعنه گر جدار دل شکسته
با حضور یار این ویرانه را آراسته کردم
خستگی هردم گلاویزم شد اما دید آخر
من به عشق وصل یارم خستگی را خسته کردم
عشق ((عینی فرد))بر عشاق آل الله عیان است
مدعی نبود که گوید خدمت شایسته کردم
(استاد حاج غلامرضا عینی فرد)